جدول جو
جدول جو

معنی روز دکتن - جستجوی لغت در جدول جو

روز دکتن
روز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ کَ دَ)
روز شدن. روشن شدن:
شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بی تو.
سعدی.
روشن روان عاشق در تیره شب ننالد
داند که روز گردد روزی شب شبانان.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تُ / تَ گَ کَ دَ)
در شعر زیر از فردوسی ظاهراً کنایه از جستن بخت و اقبال است:
از آن پس که بنمود پنجاه وهشت
بسر بر فراوان شگفتی گذشت
همی آز کمتر نگردد بسال
همی روز جویم بتقویم و فال.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
گره افتادن نخ
فرهنگ گویش مازندرانی
برق افتادن، تمییز شدن، آشکار شدن، آشکار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دویدن، به دو افتادن، آغاز به دویدن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت کردن، خزیدن، مشغول به کار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
در غلتیدن، به گوش رسیدن صدایی خفیف
فرهنگ گویش مازندرانی
خز دکتن
فرهنگ گویش مازندرانی
شایع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز آمدن دوباره رنگ به چهره پس از بیماری یا وحشت و ترس
فرهنگ گویش مازندرانی
ماندگار شدن، نشستن
فرهنگ گویش مازندرانی
سقوط کردن، سقوط از پرتگاه و صخره
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سرهم شدن، به ردیف شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
اسهالی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آغاز حرکت در راهی نمودن، راه افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
اخم کردن، دولا شدن، در حالت نشسته دولا شدن، چهار دست و پا
فرهنگ گویش مازندرانی
پررو شدن، وقیح شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کج افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی